چند وقتی است که بحران کرونا شرایط سخت زندگی در ایران را سخت تر کرده است. قبل از آن نیز تحریمهای ظالمانه و یکجانبه آمریکا باعث شده بود که شرایط کسب وکار در کشور سخت شود. با توجه به وضعیت بد اقتصادی، کاهش سطح درآمد مردم و برعکس آن افزایش قیمت کالاها یا به عبارتی تورم به سختتر شدن کسبوکارها دامن زد. قبل از آن هم درگیر مذاکرات برجام، اضطراب ناشی از آن و تلاطم بازارها و تحمیل آن وضعیت بر کسبوکارها بودیم.
قبل از آن چه داشتیم؟ انتخابات. در گذشته منتظر بودیم ببینیم کلینتون برنده انتخابات آمریکاست یا ترامپ؟
بازهم برویم عقبتر. انتخابات ایران بود و اینکه آیا حضور در انتخابات درست است یا انتخابات داستانی بیش نیست. انتخاب کدام بهتر است؟ انتخاب اصلح است یا انتخاب میان بد و بدتر. با یک نگاه گذرا به ده سال گذشته میبینیم انواع بررسیها را انجام شده است. انواع تلاطم ها را گذراندهایم بعضی افراد موفق بودهاند و بسیاری هر روز فقیرتر و گرفتارتر شدهاند.
زندگی مسیر خود را طی می کند و ما آدم های معمولی گرفتار مسایلی هستیم که بیشترشان تحمیلی است و ما در انتخاب آن نقشی نداشته ایم. شاید مهمترین آن جغرافیا باشد. به قول تیم مارشال «زمینی که روی آن زندگی می کنیم به زندگی ما شکل می دهد.» اگر در نقطه جغرافیایی دیگری بدنیا می آمدیم حتماٌ خانواده و شرایط زندگی متفاوتی داشتیم. جغرافیا شرایط سیاسی حاکم را نیز تعیین می کند. با فاصله چند کیلومتر نوع برخورداری از نعمات زندگی کاملاٌ متفاوت است. زمان نیز اینگونه است. چند ده سال قبل با چند ده سال بعد شرایط دیگری بر زندگیها تحمیل می کند.
دیگر چه چیزی مهم است؟ بله. تصمیمات بزرگترها. وقتی خردسال هستیم نقش والدین بی شک آینده ما را تحت تاثیر قرار می دهد همچنین تصمیمات حاکمان و حکمرانان همواره تاثیر مهمی بر زندگی ما دارد.
خب. با این همه متغییر چه کنیم؟ به هر حال ما گرفتار این جغرافیاییم. در زمان حاضر هم زندگی می کنیم.
در سده های گذشته اسلاف ما روشهای متفاوتی پیش می گرفتند. آنها که زندگی را کم ارزش تر از آن می دانستند که خود را وقفش کنند، بسیار عارفانه نیمنگاهی به آن داشتند و آنها که جور دیگری فکر می کردند ناچار به همراهی با شرایط تحمیلی زمان خود بودند. منتهی ضمانت های زندگی –نامی که آقای محمد مالجو به زیبایی بر آن نهاده- بر ای همگان یا حداقل بگوییم نیروی کار فراهم بوده است. ما در طول تاریخ صوفی و عارفی را سراغ نداریم که از گشنگی مرده باشد ولی امروز اخبار تلخی از گوشه و کنار جهان در مورد مرگ ناشی از گرسنگی مردمان به گوش می رسد.
در حال حاضر در حوزه کار و در نتیجه آن کسب روزی که امروزه اصلیترین رکن زندگی در جوامع بازار محور است پسایی وجود ندارد. هر روز گرفتار موضوعی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره خواهیم بود. ما در قرن بیست و یک ناچار به انعطاف و تطبیق با شرایط هستیم. هر چه منعطف تر درد و رنج کمتر. نمی گویم که کل زندگی درد و رنج است. می گویم پسا درد و رنج شادی است، آسایش است. اساس زندگی منطبق بر هرم مازلویی است که فرار از قاعده آن بر همگان واجب است.
جامعه ای که در آن هستیم زندگی تک تک ما را تحت تاثیر قرار می دهد. افزایش درآمد در مورد همگان، رونق اقتصادی در سطح جامعه بوجود می آورد ، بزهکاری را کاهش می دهد ، شادی آفرین است، رفاه با خود به همراه دارد و آسایش ایجاد می کند.
چه بخواهیم و چه نخواهیم پسایی دیگر فراخواهد رسید. پسا تحریم، پسا کرونا، پسا انتخابات و زندگی همچنان در جریان خواهد بود. مهمترین اتفاق اما پسا فلاکت است! فلاکتی که امروز گرفتارش هستیم و هیچکدام خود را مقصر وضع موجود نمی دانیم. برای خروج از وضعیت فعلی اراده و عمل تک تک نیروهای مولد و موثر جامعه لازم است. اکثر ما خواهان دموکراسی هستیم. اکثر ما خواهان داشتن نقشی در اداره جامعه خود می باشیم. اگر زبان مطالبهگری نداریم لااقل ذهن مطالبهگر داشته باشیم. این زندگی حق ماست و ضمانتی در کار نیست. پسا فلاکت به همت تکتک ما بستگی دارد، کمی واقع بین باشیم.
پسا کرونا ، پسا تحریم یا پسا فلاکت
ایران اکونومیست– چند وقتی است که بحران کرونا شرایط سخت زندگی در ایران را سخت تر کرده است